دهی است از دهستان بیضا بخش اردکان شهرستان شیراز که در 63 هزارگزی جنوب خاور اردکان و یک هزارگزی راه فرعی زرقان به بیضا در جلگه واقع است، ناحیه ایست دارای آب و هوای معتدل و 118 تن سکنه، آب آنجا از چشمه تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و برنج و چغندر و شغل مردمش زراعت وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان بیضا بخش اردکان شهرستان شیراز که در 63 هزارگزی جنوب خاور اردکان و یک هزارگزی راه فرعی زرقان به بیضا در جلگه واقع است، ناحیه ایست دارای آب و هوای معتدل و 118 تن سکنه، آب آنجا از چشمه تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و برنج و چغندر و شغل مردمش زراعت وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی از دهستان باباجانی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان بر کنار رود خانه زمکان با 150 تن سکنه، ساکنین آن از طائفۀ بابا هستند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی از دهستان باباجانی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان بر کنار رود خانه زمکان با 150 تن سکنه، ساکنین آن از طائفۀ بابا هستند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
در حال بازی کردن. مشغول بازی. بازی کننده، رقص. پای کوبی. رقاصی: چو در زرد حله کنیزان مست به بازیگری دست داده به دست. اسدی (گرشاسب نامه). پس از سر یکی بزم کردند باز ببازیگری می ده و چنگ ساز. اسدی (گرشاسب نامه). بر آراسته قوس را مشتری زحل در ترازو به بازیگری. نظامی. ، شوخی. بیهده. عبث: مپندار کز بهر بازیگری است سراپردۀ این چنین سرسری است. نظامی. ، شیطانی. شیطنت. (یادداشت مؤلف) : گفتم این بازیگری با هر کسی چندین چراست گفت بازیگر بود کودک که بازاری بود. حقوری
در حال بازی کردن. مشغول بازی. بازی کننده، رقص. پای کوبی. رقاصی: چو در زرد حله کنیزان مست به بازیگری دست داده به دست. اسدی (گرشاسب نامه). پس از سر یکی بزم کردند باز ببازیگری می ده و چنگ ساز. اسدی (گرشاسب نامه). بر آراسته قوس را مشتری زحل در ترازو به بازیگری. نظامی. ، شوخی. بیهده. عبث: مپندار کز بهر بازیگری است سراپردۀ این چنین سرسری است. نظامی. ، شیطانی. شیطنت. (یادداشت مؤلف) : گفتم این بازیگری با هر کسی چندین چراست گفت بازیگر بود کودک که بازاری بود. حقوری